خاطرات یک دیوانه

متن مرتبط با «خودم» در سایت خاطرات یک دیوانه نوشته شده است

خودم

  • تاريخ : یکشنبه ۱۴۰۲/۰۹/۰۵از خودم بگم؟+بگوچی بگم؟نزدیک به ۴۰ سالمه.در حالیکه چشمامو میبندمیه جوون ترکه ای ۲۲ ساله رو یادم میاد که پر ازشوق زندگی بود.چشماش برق میزد.پر از لذت وخنده بود.پر انرژی بود....ولی الان؟الان فقط دنبال سکوته.لم بده رو مبل دسته یپلی استیشن رو بگیره و بازی کنه.کسی باهاشحرف نزنه.جایی نره.+چرا اینجوری شد؟؟نمیدونم.نفهمیدم.یهو سوختم.کاش این زمان پخته شدن یه کمبیشتر طول میکشید.کاش بیشتر از زندگی لذتمیبردم.+لذت نبردی؟؟چرا.ولی حس میکنم کمه.+همیشه کمه.میدونم.ولی ولی..نمیدونم‌چحوری بگم.بالا رفتنسن رو دوست ندارم.دلم میخواست اون جوونکشیطون و شر بودم.نه این آدم جدی و عن اخلاق.+داداش ۴۰ سالته دیگه....میدونم متاسفانه ارسال توسط رابین بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها