خاطرات یک دیوانه

متن مرتبط با «زندگی» در سایت خاطرات یک دیوانه نوشته شده است

بازی زندگی

  • تاريخ : جمعه ۱۴۰۲/۱۲/۰۴خیلی شیک دارم گه میزنم تو زندگیم.شبا دیر میخوابم.انقدر بازی میکنم و گند میزنم که چشمام داره درمیاد.وقتهایی هم که خونه نیستم از صبح مثل سگراه میرم و کار میکنم.بی حوصلم.اصلا حوصله ی در مغازه بودن وبچه ها رو ندارممن خودم کلا مدلم اینجوریه که زیاد فکر میکنم.انقدر فکر میکنم که دارم تهوع میگیرم ارسال توسط رابین بخوانید, ...ادامه مطلب

  • چیه این زندگی؟

  • تاريخ : پنجشنبه ۱۴۰۲/۱۰/۲۱امشب بدترین شب زندگیم بود.هیچوقت در تمام زندگیم همچین حسیرو تجربه نکرده بودم.هیچوقت همچین فشاری روتحمل نکرده بودم و مرگ رو انقدر از نزدیک ندیدهبودم.بابام حالش بد شد پرستارش گفت زنگ بزنیمآمبولانس بیاد ببریمش بیمارستان.دو بار بابامرفت و برگشت و با هزار بدبختی و دستگاه احیا واکسیژن و این چیزا برشگردوندن و بردیمشبیمارستان.شاید اگه ۱۰ دقیقه دیرتر به دادشمیرسیدیم تموم تموم بود.هیچوقت فکر نمیکردم این روزها رو ببینم و یاتحمل این فشار ها رو داشته باشم.بابا رو بردن دوباره آی سی یو و یه ربع پیش زنگزدم گفت فعلا شرایطش تثبیت شده.تا مرز نابودی رفتیم.همه حالشون به شدت بد شدچیه این زندگی؟ ارسال توسط رابین بخوانید, ...ادامه مطلب

  • زندگی کوتاهه

  • یکی از معدود اخلاقای خوب و جالبم اینه که با شرایط هر چی هم باشه وفق میدم خودمو!همیشه سیستمم اینه اوایل که یه اتفاقی میفته شروع میکنم غر زدن و داغون شدن بعد یهویه روز که از خوب بیدار میشم کاملا با شرایط خودمو وفق میدم!!!این شرایط قرنطینه و اینا ۳ ۴ روز داغون بودم و غر میزدم ولی از جمعه شروع کردم لذت بردناز شرایط.فیلم میبینم ،کتاب میخونم ،بازی میکنم ،ساز میزنم ،تو حیاط با آرشا دوچرخه و سگوی بازی میکنمو کلا دارم لذت میبرم!!!باید از هر شرایطی لذت برد.زندگی کوتاهه, ...ادامه مطلب

  • زندگی ها

  • زندگی چیز عجیبیه.همیشه مقایسش میکنم با فیلم اینسشپن.فکر میکنم نکنه خوابمنکنه بیداری زندگیم جور دیگه ایه.چشمامو باز میکنم میبینم منم یه آدمه ۳۵ ساله با ۲ تا بچهبا یه روند زندگی مشخص.بعد یهو میرم تو خود, ...ادامه مطلب

  • زندگی داره زیباتر میشه....

  • حدودا 1 ماهه اینجا سر نزدم و ننوشتم.دلم برای نوشتن تنگ میشه ولی چیزی نمیتونم بنویسم.چیزی تو ذهنم نمیاد که بشه نوشت.قبلا فکرام نظم داشتن و میشد نوشتشون ولی خیلی وقته نظمی در کار نیست.فکرها ،یادها ،عطره, ...ادامه مطلب

  • زندگی زیباست

  • در هوایت بی قرارم بی قرارم روز و شب سر ز کویت برندارم برندارم روز و شب زندگی پر از اتفاقات عجیبه.پر از زشتی پر از زیبایی پر از لحظه های غیر قابل پیش بینی ولی در نهایت دید من به زندگیه که باعث میشه زند, ...ادامه مطلب

  • آرزوهای زندگیم

  • تاريخ : جمعه ۱۳۹۵/۰۹/۲۶ تقریبا به 90 درصد آرزوهای زندگیم رسیدم. این جمله در نگاه اول جای شکر و خوشحالی داره ولی در عمق قضیه یه کم غمناکه. وقتی تو 32 سال به 90 درصد آرزوها برسی واسه بقیه عمر باید چه کرد؟ سخته برام تعریف دوباره ی آرزویی جدید ولی باید سعی کنم یه لیست تازه تهیه کنم که بعیده!!! مسافر نزدیک به مقصد بود براش عجیب بود هوایی آفتابی و جاده ای صاف و بدون ناهمواری.جرعه ای آب نوشید و زیر سایه ی درختی نشست به روزهای اولی که راه افتاده بود و به جاده قدم گذاشته بود فکر کرد ، به روزهایی که این جاده براش پر از پیچ و خم بود و ترسناک و به اکنون نگاه کرد که جاده براش یه رفیق صمیمی شده بود.رو,آرزوهای,زندگیم ...ادامه مطلب

  • زندگی واقعا عجیبه

  • یه دیوار سفید و بی روح روبروی من.........یه بغض عجیب توی گلوم......یه عالمه غم توی دلم و یه عالمه حرف نگفته یه عالمه حسه عجیب و غریب و یه دنیا دیوانگی..........و یه قفس لعنتی. آدمهایی مثل من باید تنها باشن.ازدواج ، رابطه و چیزایی مثل این رو نمیتونن باهاش کنار بیان. آدمهایی مثل من معتاد به غمن و باید تنها باشن.باید با رویا و خیال زندگی کنن و مشغول خیال پردازی باشن. یه دیوانه باید همیشه آزاد باشه و قفس میکشتش....... مدتهاست مردم.مدتهاست کشته شدم ولی فکر میکنم زندم.فکر میکنم دارم نفس میکشم در حالیکه اینجوری نیست.......من از جایی دارم دنیا و این زندگی رو میبینم که بعید میدون, ...ادامه مطلب

  • زندگی جدی رو دوست ندارم

  • تیک تاک تیک تیک زندگی سخت شده یا شاید من حس میکنم سخت داره میشه یا چون هر قدم داریم به پایانش نزدیک میشم حس میکنم سخته؟ همه چیز ار وقتی 30 سالم شد شروع شد.گذر ار بهترین دهه ی زندگی یعنی 20 تا 30 ، گذر از جوونی گذر ار دیوانگی و گذر از حال و روز خوب جوونی و اشتباه و حماقت و جذابیت. همه چیز از وقتی شروع شد که زندگی کم کم جدی شد.مدرسه تموم شد بزرگ شدم دانشجو شدم همبازیام یعنی خواهرام هم بزرگ شدن ، دانشگاه تموم شد کار کردن شروع شد و زندگی مزه ی فانش رو از دست داد جدی شد خیلی جدی تر هم شد ازدواج ، ازدواج خواهر ، دایی شدن و در نهایت پدر شدن.همه ی اینا رو باید گذاشت کنار ی,زندگی رو جدی نگیر ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها