زندگی چیز عجیبیه.همیشه مقایسش میکنم با فیلم اینسشپن.فکر میکنم نکنه خوابم
نکنه بیداری زندگیم جور دیگه ایه.چشمامو باز میکنم میبینم منم یه آدمه ۳۵ ساله با ۲ تا بچه
با یه روند زندگی مشخص.بعد یهو میرم تو خودم و میبینم یه پسر ۲۲ ۲۳ سالم پر از هدف و آرزو
و روند زندگی نامشخص و توی خوابهام میبینم یه پسر ۹ ۱۰ ساله با کلی شوق برای بازی کردن
و زندگی کردن و در نهایت نمیتونم هیچکدومشو قبول کنم و فکر میکنم منم و یه ذهن درگیر
و کلی سوال بی جواب و خودم و خودم و برهوت تنهایی.حالا کدوم یکی از این زندگی ها واقعیت
داره نه من میدونم و نه خدا!!!!
خاطرات یک دیوانه...برچسب : نویسنده : rabino بازدید : 168