پول

ساخت وبلاگ

تاريخ : دوشنبه ۱۴۰۲/۰۸/۰۱

اوضاع به شدت وخیمه.

چند وقت پیش پول لازم داشتم.مادرم بهم قرض

داد و به بابام نگفتیم.قرار بود اواسط مهر ماه

برگردونم که دیدم یه رفیقم گرفتاره قرض دادم

بهش.قرار شد توی آبان ماه برگردونه.گفتم بابام

هم متوجه نمیشه.از شانس من چک مستاجرشون

برگشت خورد و بابام رفت بانک و فهمید.

از اون هفته قیامت به پا شده.الانم واقعا ندارم

برگردونم و رقمش کم‌ نیست ۱۰۰ میلیونه.هیچکس

هم نیست ازش قرض یا حتی نزول کنم.رفیقم

هم نداره بده.دیشب رفتم خونه ی بابام.یه جوری

رفتار میکرد انگار غریبه اومده ازش دزدیده!!!

هر چی توضیح میدادم متوجه نمیشد!!

از همه بدتر اینه که مادرم رو اذیت میکنه و میره

رو اعصاب و روانش.حالم واقعا بده سر این

داستان.باز امروز رفتم یه چک واسه چند روز

دیگه دادم بهش باز زنگ زده جون بچمو قسم

میده که پول رو زود پس بده!!!

عجیبه برام واقعا.من پسرشم؟؟؟

درک نمیکنم بخدا.

کلا اوضاعم بی ریخته کار تعطیل زندگی تعطیل

اعصاب تعطیل.همه چیز به هم ریختست.

خسته شدم.

ارسال توسط رابین

خاطرات یک دیوانه...
ما را در سایت خاطرات یک دیوانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rabino بازدید : 62 تاريخ : پنجشنبه 4 آبان 1402 ساعت: 20:05