وجدان

ساخت وبلاگ

همه چیز داره روند خودشو طی میکنه.تو هم خوشحالی و وجدان,ت خفه خون گرفته

و داری عشق میکنی و آرومی.یهو یه روز از خواب بیدار میشی حس میکنی سرحال نیستی

نه با خودت میگی بد خوابیدم باز میبینی دلشوره شروع میشه باز میگی نه برای فلان چیزه

یهو غروب میشه و میبینی هر چی غم تو دنیا بوده ریختن تو وجودت و میبینی بله وجدان

که خفه خون گرفته بود از خواب بیدار شده و میخواد یقتو بگیره.میخواد دهنتو سرویس کنه

به همین سادگی یهو همه چیز زیر و رو میشه.همه چیز برات عوض میشه.یهو تو میشی و تنها

صدایی که میشنوی صدای وجدان,ته.لعنت بهش

خاطرات یک دیوانه...
ما را در سایت خاطرات یک دیوانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rabino بازدید : 172 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 16:27