خوشبختانه یا متاسفانه انقدر درگیر کار و زندگی هستم که فرصت فکر کردن و دیوانگی
و تجزیه و تحلیل ندارم!!!و جالب اینجاست که روحیم بهتر شده خیلی بهتر.ولی ته ته وجودم
میدونم اینا فراره.فرار از چراها و تناقض های زندگی.مثل یه گاو شدم و رفتن سراغ عبارت فرقی
نداره وقتی ندونی و نبینی و نفهمی!
نفهم شدم.....
خاطرات یک دیوانه...برچسب : نویسنده : rabino بازدید : 171