سبک

ساخت وبلاگ

فکر کنم در کل دنیا تنها کسی باشم که هیچکس رو ندارم که باهاش حرف بزنم

که حسمو بهش بگم که بتونم از اتفاقاتی که برام میفته باهاش حرف بزنم تا خالی بشم.

هیچ کس هیچ وقت وجود نداشت که باهاش روراست باشم و حرفهامو بهش بزنم و باهاش

درد دل کنم.هیچ کس.

درد دل کردن باعث میشه آدم سبک بشه ولی من هیچوقت تجربش نکردم و چند باری که

این کار رو انجام دادم پشیمون شدم مثل سگ...

فکر کنم هیچ کس نیست که بتونه منو درک کنه بتونه منو بفهمه که دقیقا چی میگم و تو دلم

چی هست.....

کاش بود یه رفیق که میشد بدون نگرانی از قضاوت شدن یا تیکه انداختن باهاش حرف زد

و حرف زد و حرف زد.ولی در عوض همه با من حرف میزنن ،درد دل میکنن و سنگ صبور

همه هستم و خودم پرم.پر از حرفهای نگفته و گریه های نکرده و زخم های قدیمی و جدید.

دارم کم کم از خودم خسته میشم.از غرورم از قد بودنم از دیوانه بودم از یهو جوش آوردنم

از نداشتن سیاست و خیلی چیزهای دیگه.کاش منم مثل بقیه بودم.اونقدر راحت....

خیلی پرم.پر از یه حس سرکوب شده و پر از حرفهایی که نمیشه به هیچکس گفت و پر از 

بغض.پر از سرگیجه.از بهشت ناب دوباره اومدم روی زمین.یا شاید از جهنم و شیطان دوباره

اومدم روی زمین.نمیدونم.

واقعا نمیدونم.

لعنت به من.لعنت به من که کاری میکنم که میدونم عاقبتش چیه ولی بازم فقط به اون لحظه فکر

میکنم و میرم جلو.

خاطرات یک دیوانه...
ما را در سایت خاطرات یک دیوانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rabino بازدید : 186 تاريخ : جمعه 23 اسفند 1398 ساعت: 11:02