تاريخ : دوشنبه ۱۴۰۱/۰۶/۲۸
چقدر امروز روز بدی بود...
چقدر پدر بودن سخته.امروز باید میرفتیم برای واکسن
آرشا.من و خودش رفتیم و چون هیچوقت نمیترسید
منم استرسی نداشتم تا اینکه رسیدیم و یهو ترسید.
مثل ابر بهار گریه میکرد و منم نتونستم آرومش کنم
و در نهایت با دو تا پرستاری که اونجا بودن به زور
گرفتیمش و واکسنشو زدیم.حالم واقعا بد شد چون
مجبور بود واکسن رو بزنه برای مدرسه و از طرفی
واقعا ترسیده بود.امیدوارم همه ی بچه ها سالم
باشن.
ارسال توسط رابین
برچسب : نویسنده : rabino بازدید : 100