کنفیکون

ساخت وبلاگ

تاريخ : جمعه ۱۴۰۱/۱۲/۲۶

نمیدونم چرا انقدر کنترل امور از دستم در میره...

بیش از اندازه خستم...فشار زیادی مخصوصا تو این ۶

ماه روم بود و خیلی خدا لطف داشته که هنوز پابرجام.

شبا میرم خونه انقدر خستم که از خستگی سرم کمرم

و پاهام در مرز انفجارن....

از طرفی یا خیلی بداخلاقم یا کلا درک نمیشم.....

نمیدونم هر سال همین موقع که فشار کارم زیاده همین

میشه و همه چیز بهم میریزه.....

باید تصمیم جدید گرفت؟

باید شرایط رو تغییر داد؟

باید تحمل کرد؟

یا باید همه چیز رو کنفیکون کرد؟؟؟

ارسال توسط رابین

خاطرات یک دیوانه...
ما را در سایت خاطرات یک دیوانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : rabino بازدید : 79 تاريخ : شنبه 27 اسفند 1401 ساعت: 17:02