تاريخ : سه شنبه ۱۴۰۲/۱۰/۱۹
بابای من آدم خوبی نبود و نیست
یعنی هیچوقت نکته ی مثبتی داخلش ندیدم
هیچوقت ازش الگو نگرفتم و همیشه از وقتی که
یادمه به خودم میگفتم هیچوقت مثل بابا نمیشم
کلا شاید در طول زندگیم ده دقیقه باهاش حرف
زدم.وقتی من برای دندونام مشکل پیش اومده
بود و ۱۱ سالم بود در حالیکه توانایی مالی داشت
و میتونست منو بهترین دکتر ببره منو میکشوند
میبرد پایین ترین نقطه ی تهران تازه اونم با چند
خط اتوبوس عوض کردن.یه درمانگاه خیریه
میبرد و دو ساعت تو نوبت میموندیم تا کارم
انجام بشه و بعدش خودم برمیگشتم.
الان ولی من وظیفمه تا تمام تلاشم رو بکنم تا
بهبودیشو بدست بیاره.خواهرام از روی عشق و
علاقه به بابام میرسن ولی من از روی وظیفه.
خوبی امروز این بود که دیگه نیاز نبود بکوبیم
بریم بیمارستان و رفتم خونه و دیدمش.یه چند
تا وسیله لازم داشتن رفتم گرفتم و بعد از چند
روز اومدم مغازه و یه ویترین زدم.خبری نیست.
احتمالا چکهای این ماهم میمونه.
امیدوارم زودتر بابا خوب بشه و سر پا.
باز امروز تو حال بدش میگفت مقصر تویی!!!
یعنی منم!!!
میگم چرا؟
میگه تو باید پزشکی یا داروسازی قبول میشدی!!!
ول کن من نیست.
ارسال توسط رابین
برچسب : نویسنده : rabino بازدید : 37